loading...
وبلاگ تفریحی و سرگرمی . عاشقانه.عارفانه.خنده دار.از شیر مرغ تا جون آدمیزاد | کافه چت | Kaffechat |
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 136 جمعه 02 آبان 1393 نظرات (0)

مردی چوپان از دهکده ای دوردست، تعدادی گوسفند را با زحمت زیاد به دهکده شیوانا آورد و آنها را داخل حیاط مدرسه رها کرد و نزد شیوانا رفت و در جلوی جمع شاگردان با صدای بلند گفت: «چون شنیده بودم که شاگردان این مدرسه اهل علم و معرفت هستند تعدادی از درشت‌ترین و پروارترین گوسفندهای گله‌ام را برای مدرسه آورده‌ام تا برایم دعا کنید که برکت گله‌ام بیشتر شود.»

شیوانا بلافاصله پرسید: «آیا در دهکده تو آدم فقیری نیست؟»

مرد چوپان با ناراحتی گفت: «اتفاقا چرا! به دلیل خشکسالی مردم دچار مشکل شده‌اند و خانواده‌های فقیر زیادی از جمله فامیل‌های نزدیک خودم، امسال در دهکده نیازمند کمک و برکت هستند!»

شیوانا با ناراحتی گفت: «و تو با این وجود، این گوسفندها را به زحمت از آن راه دور اینجا آورده‌ای که دعا و برکت جذب کنی؟ زود برگرد و گوسفندها را به مردم دهکده خودت برسان! برای اینکه تنها نباشی تعدادی از شاگردان با مقداری کمی آذوقه همراهت می‌آیند.»

مرد چوپان با ناراحتی گفت: «اما ما می‌خواستیم شما برایمان دعا کنید تا برکت و فراوانی دوباره به سراغمان آید!»

شیوانا تبسمی کرد و گفت: «اگر این گوسفندان را به نیازمندان واقعی در دهکده خودت برسانی، مطمئن باش دعای خیری که آنها در حق تو می‌کنند از دعای شیوانا و اهل مدرسه او صدها برابر مؤثرتر و کارسازتر است و تو تا آخر عمر هرگز نیازی به دعای هیچ شیوانایی نخواهی داشت.»

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا از مطالب وبلاگ راضی هستید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 138
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 351
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 39
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 87
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 183
  • بازدید ماه : 1,649
  • بازدید سال : 12,399
  • بازدید کلی : 95,019
  • کدهای اختصاصی
    موزیک پلیر

    دانلود باکس


    رمز تمامی فایل ها www.coffe-net.ir

    ورود مدیر

    نام کاربری :
    رمز عبور :